یا حق

ما را سری است با تو که گر خلق روزگار

دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم

1- اول از همه اینکه حتما تو هم می تونی یکی از اون هایی باشی که منو حلال کنه، پس اگه چیزی این وسط بین ما پیش اومده بزرگواری کنو بی خیال شو تا من هم با خیال راحت به این سفر برم.

2- مدتها بود که هیچ چیز مقدسی ندیده بودم، به هر چیز با دیده شک نگاه می کردمو خیلی از چیزای اساسی رو هم از بیخ وبن رد کرده بودم، در این سرگشتگی و حیرانی خدا یه بار دیگه منو بغل کرد به همین راحتی، قدیما این شکلی بود که هر وقت فراموشش می کردم یهو وقت نماز صبح و درست وقتی که موذن می گفت " حی علی الصلوة"از خواب بیدار می شدم(اخه من یه خواب خرسی ناجوری دارم که معمولا نماز صبحام می پره)ولی خیلی وقته که این اتفاق نیفتاده و منم فک کردم دیگه خدا از دستم کلافه شده .... تا اینکه خیلی اتفاقی اسم واسه عمره در اومد (که اون هم خودش کلی داستان داره که بی خیالش می شم)...اصلا ولش کن، اینای که گفتم خیلی خصوصیه...فقط خواستم بگم که اگه تو این مدت یه کم به ماورا و این حرفا شک داشتم الان دیگه یقین دارم... آخه دارم می رم مقدس ترین بنای زمین رو ببینم و یه خدای نزدیکِ نزدیکو...خدای قشنگ تر از اونی که تو کتابای دینی بهمون نشون دادن لابلای همون داستان همیشگی پیرزن نخ ریس و چرخ نخ ریسیش... خدای که مثل اینکه راستی راستی مشتاق ماست.

3- می گن که کعبه قدیمی ترین بنای روی زمینه... از زمانی که حضرت آدمو حوا خانوم از اون بالا تالاپی افتادن...آدم تو صفا بود و حوا تو مروه...بعد خدا مراسم حج رو به آدم یاد داد تا راهی باشه واسه توبه کردنش از گناهی که کرده بود و اون وقت حوا براش حلال شد...خداوکیلی می بینید...حداقل آدم حواشو می شناخت که بعد بخشیده شدنش دوید پیشش...ولی حالا ما هی دنبال حوامون می گردیم و پیداش نمی کنیم(گویا این حوای ما هم اندکی از نظر آی کیو دچار مشکله که من به این گندگی رو نمی بینه و شاید هم برعکس)... حالا نمی شد اون دوتا مثل بچه آدم تو بهشت بودن از اون میوه هم نمی خوردن اون وقت ما هم هر کودوم پیش حوای خودمون بودیمو کلا خوش می گذشت.

4- تو این فلسفه حج هم یه چیزی هست که خیلی باعث خجالت آدمای دوپا می شه و اون هم سنگ حجرالسودِ که همراه آدمو حوا به زمین اومد و سنگی بود سفید تر از شیر و نورانی تر از خورشید که سیاه شد از گناه آدمیان و این سیاهی برش ماند و می ماند و هر لحظه سیاه تر می شود...

5-  کتاب حج دکتر شریعتی کتاب خوبیه، یه کتاب هم شهید بهشتی داره اون هم کتاب خوبیه، ولی اگه از من می شنوید خسی در میقات جلال رو نخونید که چیزی دست گیرتون نمی شه...بروبچه های همشهری جوان هم یکی دوتا جزوه کوچولو دارن که اون هم خیلی خوبه... از عمره دانشجویی هم کلی کتاب واستون می فرستن که بیشترش در مورد اینه که چه جوری می تونید تو عربستان پوز وهابی ها رو به خاک بمالونید و این حرفا... در ضمن قراره ازمون تو فرودگاه انگشت نگاری کنن که از قرار ما اونجا تحصن می کنیمو بیانیه صادر می کنیمو ازین حرفا ...اگه شد یه پست هم از اونجا می ذارم

به طواف کعبه رفتم، به حرم رهم ندادند

که تو در برون چه کردی که درون خانه آیی

آره دیگه، اینجوریاست

----------------

خیلی خوبه که من برای ساپورت وبلاگ سامان هستم

یا علی